(قرن یازدهم هجری)
حکیم قطب الدین محمد بن علی لاهیجی معروف به قطب الدین اشکوری عارف و حکیم قرن یازدهم هجری است. جدش پیله فقیه ، در زمان شاه طهماسب با خانواده خویش به قزوین رفت ومدتی بعد به لاهیجان مراجعت نمود. پسر پیله فقیه ملا عبد الوهاب وپدر او شیخ علی ، پدر قطب الدین ، هم از بزرگان و علماء دین بودند . پدرش جامع معقول و منقول و شیخ الاسلام ومرجع مسلمانان بود. برادر بزرگتر قطب الدین یعنی شیخ جلال الدین نیز که جانشین پدر شد ، از بزرگان زمان خود بود . قطب الدین اشکوری از شاگردان میر داماد بود ودر حکمت تبحری خاص داشت ودر نظم ونثر توانا بود.
ادامه مطلب ...حکایت یلدا
دیگر به ذکر دلخوش وشیدا نمی شوم
سرمست سود وسرخوش سودا نمی شوم
وقتی خطابه رنج یتیمان نمی برد
هرگز مطیع حضرت بودا نمی شوم
یا شام قدر روی سر قرآن نمی برم
یا شیعه ای زنسل یهودا نمی شوم
ادامه مطلب ...چکیده ی خطبه های نماز جمعه ی فومن29خرداد1388شمسی
حجت الإسلام والمسلمین مظفری درخطبه ی نخست با توجه به اهمیت مسأله ی انتخابات اخیر وحوادث رخ داده ،بااستناد به کلام پیامبراسلام که مرد م را به وحدت فراخوانده واز تفرقه بیم داده است ،گفت:« نکات بسیارمهم وپندآموزی رخ داده است که باید مدنظرقرارگیرد.ابتداازیکایک مردم عزیز که حماسه ی شکوهمند 22خردادراآفریدند قدردانی کردوبه یقین خداوند پاداش این ملت سرفرازراعطاخواهد فرمود.همچنین از همه ی تلاشگران عرصه ی انتخابات،هیأت های اجرایی وبازرسی ونظارت واعضای محترم شورای تأمین وبه ویژه فرماندار محترم سپاسگزاری می نمایم.»
زندگینامه ی خودنوشت
رضا مظفری
فرزند:حسن
متولد : گیلان؛املش, روستای جورکاسر،شانزدهم شهریور1351
درفضای خانوادگی روحانی وانقلابی ،زاده شدم.پدرم اهل علم وفضیلت و ادبند.کتابخانه ی ارزشمندی که ایشان در منزل داشتند ،از کودکی مرا با کتاب و دفتر وقلم مأنوس کرده بود ،لذا شوق دانش در جانم شعله می کشید.دروس معمولی ابتدایی و راهنمایی ودبیرستان برایم تحمل ناپذیر بود،گویا در آن ها نمی یافتم ،آنچه می خواستم.
درسال 1366 به اشتیاق حوزه ی علمیه ی قم از گیلان بار سفر بستم ؛اما فضای دفاع مقدس شوری دیگر درمن ایجادکرد و آسیمه سر به جبهه رفتم در حالی که پانزده سال بیشتر نداشتم.
۶- بیش تر اوقات ، به هنگام خوردن ، چون نمازگزار می نشست ، یعنی زانو و هردو قدم را جمع می کرد ، یک زانو را روی زانوی دیگر و یک پا را روی پای دیگر قرار می داد و می فرمود:من بنده ای بیش نیستم ، همچون بندگان غذا می خورم و مانند آنان می نشینم. [1]
7-غذای داغ نمی خورد و می فرمود:غذای داغ برکت ندارد ، خداوند آتش را خوراک ما قرار نداده است.[2]
8-اگر شیر می یافت ، روی خرما می خورد و شیر و خرما را پاکیزه ترین می نامید.[3]
[1] - مکارم الاخلاق،ص26
[2]-اخلاق محمدی، ص 40
[3] - مکارم الاخلاق،ص31
[4] - اخلاق محمدی، ص 41
ادامه مطلب ...